ده پاسخ به یک سوال مهم

اگر در میانه راه هستید و گاهی برای ادامه مسیر دچار تردید می شوید و اگر دوست دارید این جبهه را تقویت کنید و دوستانتان را برای انجام کار فرهنگی "مربی محور و مسجد مدار" ترغیب نمایید ، پاسخ به این سوال مهم و اساسی را حتما به خاطر بسپارید و بارها در ذهنتان مرور کنید.



 

اول:

برخلاف بسیاری از درد های بشر "درد دین" داشتن از معدود درد هاییست که به انسان آرامش روانی و لذت معنوی می بخشد. درد دین داشتن از جمله دردهای مسری و واگیر دار است پس اگر طبق روال و در مسیر درست دنبال شود اول از همه ، اعضای خانواده را گرفتار می کند.



 

وقتی کسی کار فرهنگی کند ، فضای خانه و خانواده او از معنویت آن نور می گیرد، هدف ها متعالی می شود ، همسر همسنگر می شود و فرزند رزمنده جبهه فرهنگی و ادامه دهنده راه پدر و مادر.

 

هر کس بیشتر در این جبهه ثابت قدم بماند در تربیت فرزندان صالح موفق تر خواهد بود و چه بسیارند کسانی که از کم کاری در این عرصه خسارت های جبران ناپذیری دیده اند.



 

دوم:

 

یک بار امام راحل رحمت الله علیه در دیدار با دبیران پرورشی توصیه ای بدین مضمون فرمودند که فکر نکنید این دانش آموز ده ، یازده ساله پسر فلان کشاورز یا مغازه دار و آسیابان روستاست بلکه تصور کنید این نوجوان وکیل آینده ، وزیر آینده و یا فلان مسئول خواهد بود.

 

حالا ما از وزیر و وکیل شدن افراد هم که بگذریم و در سطوح پایین تر به موضوع نگاه کنیم کمک به تربیت دینی جوان و نوجوانان این مرز و بوم ، کمک به تربیت شهروندان آینده جامعه و همسایگان دیوار به دیوار خود ماست.



 

آیا تا بحال از صدای بلند نوار ترانه خانه همسایه و یا فساد و بی بند و باری اطرافتان ناراحت نشده اید؟ یادتان باشد که ناراحتی در این باره به تنهایی مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه باید تصمیم بگیرید از همین امروز برای فردای خود و فرزندانتان هماسایگان خوبی تربیت کنید.



 



 

سوم:

 

حتما شنیده اید خیلی از بزرگترها که امروز از نمازگزاران جدی و پروپا قرص مساجد هستند ، مسجدی شدن خود را مدیون پدربزرگ یا مادربزرگ پیرشان می دانند که در کودکی دست آنها را می گرفت و با خود به نماز جماعت می برد.



 

کار فرهنگی یعنی همین ؛ به همین سادگی



 

فراموش نکنید تربیت دینی در فضای غیر رسمی مفید تر و اثر گذارتر است پس تا فرصت هست درست مثل مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها به تجارت پر سودی دست بزنید که تا قیام قیامت خوشه چین ثمرات بی مثالش باشید.



 



 

چهارم:

 

در آموزه های دینی خطاب به ائمه اطهار علیهم السلام می گوییم: "اشهدانک جاهدت فی الله حق جهاده" آیا تا به حال فکر کرده اید معنای این جمله چیست؟



 

یعنی :شهادت می دهم به درستیکه شما حق جهاد در راه خدا را به جا آورده اید.



 

و حتما یادتان هست که بارها در زیارت نامه ها ، به امامان معصوم علیهم السلام خطاب کرده اید که ای بزرگواران: "داعی الی الله" ، "داعی الی سبیلک" و "داعی الی دینک" هستند، یعنی آنها دعوت کننده به خدا، راه خدا و دین خدا هستند.



 

دوستی می گفت: گسترده شدن سفره روزی بی کران هدایت عاشورا و بساط کربلا که کار امام حسین علیه السلام و یارانش بوده، ما برای کمک به این جبهه چه کار کرده ایم؟



 

اصولا قرار نیست داعی الی الله بودن امامان معصوم علیهم السلام را آن دنیا پای ما بنویسند بلکه ما نیز موظفیم کاری کنیم که نکند در حق "جهاد در راه خدا" کوتاهی کرده باشیم.



 

پنجم:

 

قبل از انقلاب برای تربیت دینی فرزندان به حاکمیت و دستگاه های آموزشی و حتی مدارس امیدی نبود و هر کس دلش می سوخت خودش کاری می کرد. مسجد،هیات و تکیه محل ; کانون اصلی تربیت جوانان و نوجوانان محسوب می شدند و نتیجه آن شد که نسل انقلاب و دفاع مقدس رشد کردند و تربیت شدند.



 

اما کم کم دچار روزمرگی و تکرار شدیم ، از عمق به سطح آمدیم و رسالت های تربیت دینی فرزندانمان را به عهده مسولان دستگاه ها و ارگان های حاکمیتی گذاشتیم و از قضا کمی دچار خسران شدیم.



 

به تدریج فرهنگسراها رقیب مساجد شدند و معلم و عموها و خاله های تلویزیون و کاپیتان تیم ورزشی جای مربی را گرفت .



 

کار فرهنگی یعنی تربیت نسلی مشابه نسل اول انقلاب و رزمندگان دوران دفاع مقدس.



 



 

ششم:

 

اگر شما طلبه هستید و امام جماعت هیچ مسجد و مدرسه و اداره ای هم نیستید و اگر تنها سالی یک بار آن هم در محرم برای تبلیغ به یک روستا می روید قطعا به مرور زمان و در دراز مدت کمی نگران خواهید شد که نقش بایسته و شایسته ای در محیط اطرافتان ندارید و وظیفه ای که برای آن لباس روحانیت بر تن کرده اید را به درستی انجام نداده اید.کسی که دین خدا را تبلیغ می کند گاهی باید دیده شود در هیاهوی تبلیغات ضد فرهنگی موجود و تغییر غلط ذائقه آدم ها ، چه بسا این روزها خیلی دیده نمیشوند و گاه حتی به حاشیه رانده می شوند.



 

پس چاره چیست؟ شاید شما هم شنیده باشید که یکبار از کسی که ادعای پیامبری کرد معجزه خواستند و او از درخت خواست جلو بیاید!

 

وقتی درخت جلو نیامد گفت: من پیامبر متواضعی هستم اگر درخت جلو نمی آید خودم به سراغ او خواهم رفت.



 



 

کار فرهنگی یعنی همین:پیامبر متواضع شدن



 



 

هفتم:

 

کار فرهنگی برای افراد پایگاه اجتماعی و منزلت فرهنگی خاصی به همراه دارد که همگی در این راه و برای نصرت و یاری دین خدا به شدت به آن نیازمندیم.



 



 

هشتم:

 

این وعده اللهی است که فرمود:"ولینصرون الله من ینصره"



 

یعنی هر کس خدا را یاری کند خدا هم او را یاری خواهد کرد.



 

فکر می کنید این که از صبح تا شب دنبال زندگی می دویم و خلاصه شده ایم در دو دو تا چهارتای عقل معاش و روزگار حساب و کتاب و سود و زیان ، کدام بخش از اوقات روز یا عمرمان را می توانیم مخلصانه و بدون چشم داشت در شمار کار برای خدا تلقی کنیم تا خدا نیز در عوض یاریمان کند.



 



 

نهم:

 

در برخی روایات آمده وقتی عابد به عرصه محشر می آید و قرار است راهی بهشت شود ندا می آید: "انطلق الی الجنه" ینعی :به سوی بهشت برو! پس او به ازای عبادتش به بهشت وارد می شود بدون هیچ تشریفاتی.



 

اما در مقابل وقتی قرار است یک مربی تربیتی وارد بهشت شود ندا می آید:"قف،تشفع للناس بحسن تادیبک لهم"



 

یعنی بایست؛ بدون تشریفات و مراسم خاص حیف است تو وارد بهشت شوی، اول کسانی را که تربیت کرده ای بفرست داخل بهشت ، یعنی اول بچه های مسجدا را شفاعت کن بعد از آن نوبت خودت می شود که با شکوه وارد شوی.



 



 

دهم:



 

حتما شما هم شنیده اید که می گویند امام زمان(عج) غریب است و غریب یعنی امام قدر نشناخته؛ از یاد رفته ، فرو نهاده شده ، دور از دیار و سرزمین خویش و از همه مهم تر امام بدون اعوان و انصار.



 

به هر حال چنین به نظر می رسد که ما بیشتر کار فرهنگی می کنیم برای یارگیری و یاوری آن حضرت(عج) و برای آن که زمینه ظهور را فراهم کنیم ، یک نخود در این آش بیاندازیم و یا حداقل یک سنگ ریزه از مقابل پای مبارک آن حضرت(عج) برداریم.



 

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز          فـــرمان بـرمت جانا بنشینم و بـــــــــرخیزم