از همان زمان که  مرا سجده گاه نامیدند تا به امروز آدم ها و وقایع بسیاری را به خود دیده ام.چه جلسه ها و چه مراسم هایی در من برگزار شده است . از جلسه هایی که سردمدارشان محمد (ع) بود و علی(ع) تا جلساتی که شکوهشان نائب بر حق مهدی(عج) است.چه زیباست زمانی که شما بندگان خدا برای عبادت به سراغ من می ایید.انگار که تمام نیرو های عالم و تمام توجه خداوند تنها به مسجد دوخته می شود و همه چیز مهیا می شود تا شما به خدایتان نزدیکتر شوید؛در واقع سفیر دعاهایتان همین من هستم.

در تمام طول تاریخ که حضوری موثر هم داشته ام ،درد ها و آه و افسوس های بسیاری را به دیواره های خود دیده ام. از درد ضربت خوردن روحم گرفته تا درد نادانی برخی که دیواره هایم را به زمین می کوبند.انگار که این نگرانی ها تمامی ندارند.هر روز یکی پیدا می شود و خود را منادی اسلام می داند و بمبی و خلاصه یک انفجار. دریغ از آن که این خانه ، خانه ی خداست.همان خانه ای که حسین (ع) برای بقایش صحنه ی کربلا را رقم زد.درد من را آنانی می فهمند که تا امدند امام جماعت باشند،عده ای منافق پشتشان را خالی کردند.درد من را مسلم بن عقیل ها، عمار ها می فهمند.

این ادم های باروت به دست،مگر که هستند که به خود جرئت نابودی من را داده اند؟آیا به عواقب رها کردن آب به زیر مسجد الاقصی و یا منفجر کردن مناره ها و گنبد ها هم فکر کرده اند؟نه اصلا شما که مسلمانید چه توجهی به حال مساجد داشته اید؟

آنکس که درد مرا فهمید علی (ع) بود.چون او هم زاده ی خانه ی خدا بود و هم آن جا پر کشید.

مسجد یعنی محل سجده؛ یعنی آشیانه ی بی کسان و یعنی معراج گاه شهدا.آری درد من را آن شهدایی می فهمند که هنوز بوی نمناک قطره قطره ی اشک هایشان فرش هایم را فرا گرفته است و صدای دلنشین تپیدن قلب هایشان در مناره هایم جولان می دهد.حرمت مسجد را همان کسانی حفظ می کنند که با جسم و روحی پاک به آن وارد می شوند و محافظانه و با ایمان بیشتر، از ان خارج می شوند.

مسجد یعنی محل تجلی آنچه که در درون داریم،شکوه و اقتدار دینی را که داریم،نقطه اوج توجه خداوند به روحی که داریم و خلاصه بگویم: مسجد یعنی جایگاه پروردگاری که داریم. همان طور که مولایمان حسن (ع) فرمود: اهل مسجد زائران خدا هستند و بر زیارت شونده است که به زائرانش هدیه ای بدهد.


 


 

 نویسنده: امیرحسین سروی