میلاد دهمین اختر امامت برتمام شیعیان جهان مبارک
قالَ الا مامُ ابو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :
مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.
ترجمه :
فرمود: کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع
احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق
نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با
معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها
قرار گیرد.
بحارالا نوار: ج 68، ص 182، ح 41، اءعیان الشّیعة : ج 2، ص 39
دعاى امام در حقّ اصفهانى.
مرحوم قطب الدّین راوندى ، ابن حمزه طوسى ، إ ربلى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم به نقل از جماعتى از اهالى اصفهان مانند ابوالعبّاس احمد بن نصر و ابوجعفر محمّد بن علویّه آورده است :
در شهر اصفهان شخصى بود به نام عبدالرّحمان... - که یکى از شیعیان معروف به حساب مى آمد - و از علاقه مندان به ائمّه اطهار علیهم السلام بود؛ مخصوصاً که علاقه خاصّى نسبت به حضرت هادى سلام اللّه علیه داشت .
روزى به او گفتند: علّت تشیّع و علاقه تو به حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام چیست ؟
در پاسخ اظهار داشت : به دلائلى که خود شاهد بوده ام .
و سپس افزود: من شخصى فقیر و بى بضاعت بودم به طورى که نمى توانستم تشکیل خانواده دهم ، به همین جهت به همراه قافله اى که عازم عراق و شهر سامراء بود، حرکت کردم تا به دربار خلیفه عبّاسى بروم ، به امّید آن که شاید از طرف او برایم کمکى شود و مشکل من برطرف گردد.
چون به شهر سامراء وارد شدیم ، جلوى دربار متوکّل رفته و منتظر وقت ملاقات ماندیم ، در همان اَثناء گفته شد که حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام نیز از طرف خلیفه دعوت شده است تا به ملاقات وى آید.
ناگهان متوجّه شدم که حضرت در حال آمدن به دربار خلیفه مى باشد، تمامى افرادى که حضور داشتند مشغول تماشاى او گشتند و آن حضرت به آرامى از بین جمعیّت عبور مى نمود.
چون عبورش به من افتاد، نگاهى محبّت آمیز و عمیق به من انداخت و من آهسته ، به طور مرتّب براى موفقیّت و سلامتى وجود مبارکش ، دعا مى کردم .
همین که حضرت مقابل من قرار گرفت ، به من فرمود: خداوند متعال دعایت را مستجاب نمود و عمرت را طولانى گرداند؛ و نسبت به ثروت و اموال برایت برکت قرار داد، همچنین فرزندانت نیز افزایش مى یابند.
در همین حال ، لحظه اى تمام بدنم را رعشه فرا گرفت ؛ و دوستانم هر یک جویاى حالم بودند و مى گفتند: چه شده است ؟
و چرا چنین حالتى به تو دست داد؟
و من در پاسخ به ایشان مى گفتم : نترسید، چیزى نیست ، انشاءاللّه که خیر است .
و پیرامون نیّت خود و مشکلاتى که داشتم با هیچکس سخنى نگفته بودم .
پس از آن که به اصفهان بازگشتیم ، خداوند متعال درهاى رحمت و برکت را برایم گشود؛ و از هر جهت در رفاه و آسایش قرار گرفتم و صاحب ثروتى بسیار و عائله اى خوب و مورد علاقه ام گشتم .
و در حال حاضر داراى ده فرزند هستم و متجاوز از هفتاد سال از عمرم سپرى گشته است .
به همین دلائل یکى از علاقه مندان و مخلصین اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، مخصوصاً حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام گشته ام .
منبع : الخرائج والجرائح : ج 1، ص 392، ح 1، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 371، ح 37، مدینة
المعاجز: ج 7، ص 463، ح 2470، الثّاقب فى المناقب : ص 549، ح 11، کشف الغمّة : ج 2،
ص 389، بحار: ج 50، ص 141، ح 26.